مهمان شهدا | شهردار تهران مهمان خانه شهدا
همشهری- پروانه بهرام نژاد: سرانجام با همان لباس رزم آسمانی شدند؛ فرماندهانی که اگرچه اینروزها در میان ما نیستند، اما یادشان در قلبها زنده است و چراغ خانههایشان روشن؛ خانههایی که در روزهای اخیر با حضور سکاندار پایتخت و مرور خاطرات حالوهوای متفاوتی گرفت و همکلامی علیرضا زاکانی با یادگاران شهدای جنگ ۱۲روزه اخیر و برپایی روضه شاید کمی تسلای دل بازماندگان شد.
تأکید برای تامین آرامش مردم
کنج اتاق پذیرایی و زیر پرچم اباعبدالله، روی میز، سربند قرمز یا فاطمه و پلاک و یک قرآن جیبی چشمنوازی میکنند و لباس سبزی که نام «حسین سلامی» روی آن دیده میشود. همین که شهردار تهران به نزدیکی میرسد، سر ارادت خم میکند و بوسهای بر گوشه لباس میزند و پس از ذکر فاتحه با خانواده شهید سر صحبت را باز میکند. زاکانی یادآوری میکند که شهید سلامی همیشه روی آرامش و امنیت مردم تأکید داشتند و میگفتند: «اگر بتوانید آرامش خاطر و طمانینه را به شهر بیاورید، مردم آسوده خواهند بود.»
او خطاب به خانواده ادامه میدهد: «در سالهای گذشته جلسات متعددی با این شهید عزیز و دیگر فرماندهان سپاه داشتیم تا راهحلهایی برای مشکلات مردم بیابیم. آخرین جلسهای که خدمتشان بودیم درخصوص سازوکارهای اجرایی برای کمک به دولت در تأمین آب تهران بود؛ چراکه وضعیت آب شهر در شرایط اضطراری قرار داشت و جمعبندی دیدار کمک به رفع مخاطره تنش آبی بود.»
اندکی بعد همسر شهید سلامی، ساده و صمیمی از اخلاص همسرش سخن میگوید: «در زندگی مشترک ایشان خیلی اخلاص دیدم. من ایشان را سرباز امام زمان(عج) و ولایت و حضرت آقا (رهبرمعظمانقلاب) میدانم.» سپس نوای روضه یا اباعبدالله طنینانداز میشود و اشکها جاری و دلها راهی کربلا.
مجاهد خاموش
درحالیکه پیراهن شهید را روی دستانشان گرفتهاند، به استقبال سکاندار پایتخت میآیند که خود از مجاهدان دوران دفاعمقدس است. لباس سبزرنگ متعلق به شهید سپهبد علی شادمانی است و علیرضا زاکانی با احترام، بوسهای آرام بر سرشانه لباس مردی میزند که تا آخرین لحظه، به وطن وفادار ماند. او میگوید: «حاجآقا خصوصیاتی داشتند که ریشه در توجه به خدا داشت. روحیاتشان معنوی و خاص بود. شهدای دفاعمقدس شهدای جهاد اصغر هستند؛ اما شهدای امروز علاوه بر مجاهدت در «جهاد اصغر»، قهرمانان «جهاد اکبر» و مبارزه با فتنههای شیاطین هم هستند. شهید شادمانی نیز از سردارانی بود که در دفاعمقدس جزو نیروهای بسیار ارزنده بود. این شهید عزیز پس از دوران دفاعمقدس هم در تمامی فتنهها همان مسیر جهاد و پایبندی به ولایت را حفظ کرد.»
سپس همسر شهید خاطرهای را برای حاضران بازگو میکند: «در همه جبههها مبارزه میکرد. سال۱۳۶۳ در پاوه برف میبارید، یکمترونیم، شاید بیشتر. وقتی برمیگشت، پاسدارها زیر بغلش را میگرفتند، میآوردند داخل حیاط. من آب جوش میریختم روی چکمههایش تا یخش باز شود.»
دختر شهید شادمانی هم که در این دیدار حضور دارد، پرصلابت، پدرش را اینگونه روایت میکند: «مکتب پدرم اخلاص بود، تواضع، گمنامی… کار برای رضای خدا، بیهیچ ادعا. حتی حالا هم بهنظر من گمنامیشان حفظ شده است. من میگویم پدر معاملهای با حضرت زهرا کرده بود.» زاکانی تأکید میکند: «شهرداری تهران و مجموعه مدیریت بهشت زهرا(س) درنظر دارد برای شهدایی چون شهید شادمانی که در گلزار شهدای تهران به خاک سپرده نشدهاند، بنای یادبودی در گلزار شهدا نصب کند تا یاد و راهش در قلب شهر جاودانه بماند.»
مجاهدت در بسیج دانشجویی
در چوبی که باز میشود و سکوت خانه درهم میشکند، ۲دختر نوجوان همراه مادرشان به استقبال مهمانان میآیند. نه خبری از تشریفات معمول است نه هیاهو. علیرضا زاکانی با لبخند و احترام وارد خانهای میشود که پدر خانواده در قاب عکس روی دیوار برای همیشه جا خوش کرده است، خانه شهید نیما رجبپور، سردبیر شبکه خبر سیما. همسر شیهد میگوید: «نیما پسر خوبی بود، مظلوم و بیسروصدا. بهعنوان یک بابا برای این ۲دختر لنگه نداشت. یعنی کل لحظاتشان با بابا بود و وقت میگذاشت به سبک خودشان. مثلا با دختر بزرگم فیلمهای هنری میدیدند و نقد و تحلیل میکردند. نیما خیلی دوست داشت شهید شود. وصیتنامهاش را سال۷۷ نوشت که دوست دارم بهدست شقیترین انسان روی زمین شهید شوم.»
سپس زاکانی میگوید: «دهه۷۰ عدهای بهدنبال انتقامگرفتن از جریان انقلاب بودند و دانشگاه را نیز به محلی برای این انتقامگیری تبدیل کردند. در آن برهه بهواسطه تبلیغات مسموم، جریان انقلاب و در رأس آن رهبریمعظم در مظلومیت به سر میبردند. در چنین زمانهای مجاهدتهای خالصانه جوانانی با روح صیقلخورده در بسیج دانشجویی مانند شهید رجبپور مانع استمرار جریان باطل در دانشگاه شد. شهیدشدن امری اتفاقی نیست. بسیاری چون شهید رجبپور از سالها قبل تشنه خدمت و شهادت بودهاند. شهدا در مسیری پرعظمت گام برداشتهاند که در نتیجه آن دنیا در منظرشان کوچک و بیاهمیت شده است. خوشا به حال شما و دختران گل این شهید که بابایی بسیار خوب و مهربان داشتند و الگوی خوبی بود و هست، حی و حاضر.»
ملاقات با خانواده شهیدان رشید، ربانی و باقری
از خانه سردار شهید رشید تا منزل سپهبد شهید محمد باقری، دیدارهای صمیمی یکی پس از دیگری برگزار میشود. دیدارهایی بیپیرایه که نه برای ادای یک وظیفه اداری، بلکه برای نثار دلگرمی و سپاس به همسران و فرزندان و خانوادههایی که ستونهای صبر این سرزمیناند. زاکانی در منزل شهیدان سرلشکر غلامعلی رشید و سردار مهدی ربانی با تأکید بر مجاهدتهای این فرماندهان بزرگ، میگوید: «شهیدان رشید و ربانی از ارکان راهبردی دفاع کشور بودند و امنیت امروز مرهون فداکاری آنان است.»
خانواده سپهبد شهید محمد باقری هم همگی آسمانی شدهاند و شهردار تهران در دیدار با بازماندگان، با تجلیل از نقش شهید باقری در اعتلای جایگاه نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران میگوید: «بهزودی تعدادی از معابر اصلی و بزرگراههای تهران به نام سپهبد شهید محمد باقری و دیگر شهدای اقتدار نامگذاری خواهد شد. این نامگذاری کمترین وظیفه مجموعه مدیریت شهری در بزرگداشت نام شهیدان اقتدار است.»
این ملاقاتها همگی با زمزمههای روضه و اشکهای جاری از روی گونهها به پایان میرسند.