محله > دروازه طهرون

چاقوی ضامن‌دار و چاقوکشی از چه زمانی در تهران باب شد؟



همشهری آنلاین – سروش جنابی : تشخیص میان چاقو و قمه به‌عنوان وسیله همراه لوطیان، در پاره‌ای از روایت‌ها، به‌ویژه نوشته‌های جهانگردان،‌گاه دشوار است و شاید سخت‌تر باشد که بتوان تاریخی مشخص برای جایگزینی چاقو به جای قمه در درگیری‌های این جماعت با خود و دیگران بیان کرد.

«مهدی یساولی»، روزنامه‌نگار و پژوهشگر تاریخ اجتماعی تهران‌، با بیان این مطلب در روزنامه شهروند می‌نویسد: «دقیقاً مشخص نیست فرایند دگرگونی این وسیله در میان آن دسته اجتماعی، از «چاقوی اصفهانی» نخستین لوطیان به «قمه» و سپس تبدیل آن به «چاقوی ضامن‌دار» بوده، یا اساساً میان آن چاقوی نخستین با قمه و چاقوی متأخر ضامن‌دار اساساً تفاوتی بوده یا نبوده است.»

یساولی در ادامه آورده است: «روایت نزدیک به واقعیت آن است که چاقوی اصفهانی، دست‌کم در روزگار قاجار جای خود را به یک چاقوی تیغه‌بلند به نام قمه داده و این یکی در ‌گذاری تاریخی‌ـ اجتماعی، از آغاز دوره پهلوی اول، چاقویی با نام ضامن‌دار را همنشین و همراه خود دیده و البته خود نیز کنار نرفته است.»

مرحوم «نصرالله خالقی»، از لوطیان تهران قدیم، در برابر این سؤال در مجله شاهد ایثار، شماره ۶۸ که چاقوکشی از چه زمانی در تهران باب شد، می‌گوید: «اواخر دوره قاجاریه و اوایل سلطنت رضاشاه؛ از آن زمانی که چاقوی ضامن‌دار اختراع شد.» و ادعا می‌کند که «چاقوی ضامن‌دار را نجف‌حمال اختراع کرد».

این یار و همراه مرحوم طیب حاج‌رضایی می‌افزاید که او (نجف‌حمال) «بچه‌محل من و با من دوست بود. پس از ۱۰۱ سال عمر فوت کرد. نجف‌حمال هم چاقوی ضامن‌دار را اختراع کرد، هم چاقوکشی را رواج داد.»

خالقی در مصاحبه با «سینا میرزایی»، نویسنده کتاب «طیب در گذر لوطی‌ها»، در باره علت رواج چاقوکشی اظهار می‌کند که «از آنجا که چاقوی ضامن‌دار کوچک بود و توی جیب جا می‌شد و قمه و چوب و چماق و زنجیر خیلی بزرگ بودند» محبوب چاقوکشان شد.

«عباس منظرپور» در کتاب «در کوچه و خیابان» درباره کسی که به قول مرحوم خالقی، چاقوکشی را در تهران رواج داد، می‌نویسد: «نجف‌حمال یکی از باج‌گیرهایی بود که نه ‌تنها همیشه چاقو داشت، که از به کار بردن آن هم دریغ نمی‌کرد.»

سپس به‌عنوان یک شاهد عینی خاطره‌ای را ذکر می‌کند: «یک ‌بار با چشم خود او را در خیابان و مقابل حمام اسماعیل‌بزاز دیدم که پالتوی خود را به درخت آویخته بود و داشت دست و چاقوی خود را خونسردانه در جوی آب می‌شست!‌»

منظرپور در ادامه در چند جمله صحنه حادثه را چنین توصیف می‌کند: «جمعیت نسبتاً زیادی ناظر این صحنه بودند و کسی که چاقو خورده بود همان جا افتاده بود و ناله می‌کرد. کسی‌ کاری با او نداشت، چون می‌دانستند زخم‌هایی که نجف‌حمال می‌زند، کشنده نیستند.»



منبع:همشهری آنلاین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا