میدانداری صداوسیما زیر آتش جنگ شناختی؛ مراقب اختلال ادراکی باشیم
به گزارش همشهری آنلاین، مجید زین العابدین دانش آموخته دکتری مدیریت رسانه و از مدیران پرسابقه فرهنگی هنری کشور که سالها تجربه مدیریت شبکههای یک، سه، پنج، مدیرعاملی بنیاد سینمایی فارابی و بنیاد هنری رودکی را دارد به فعالیت رسانه ملی در روزهای جنگ ۱۲ روزه پرداخت. او در یادداشتی اختصاصی که در اختیار خبرگزاری مهر قرار داد، با تحلیل ساختار هوشمند روایی و تاب آوری رسانهای صداوسیما در تجاوز اسرائیل، میدان داری رسانه ملی در جنگ شناختی را خوب و شجاعانه ارزیابی کرد و نوشت برخی افراد و جریانهای منتقد مراقب باشند دچار اختلال ادراکی نشوند و در پازل حمله شناختی به مغز افزار رسانه ملی قرار نگیرند.
متن یادداشت تخصصی و تحلیلی مجید زین العابدین به این شرح است:
«در جنگ شناختی میگویند میدان اصلی جنگ، مغز انسانها است. صحنه این جنگ نابودی فیزیکی نیست و معطوف به دگرگونی اذهان، اختلال ادراکی و فروپاشی باورها است. تجاوز تروریستی اسرائیل به ایران را باید در عرصه نظامی – سیاسی «جنگ وجودی» و در عرصه اجتماعی و رسانهای «جنگ شناختی» دانست که با روشهای هیبریدی و ترکیبی اجرا شد. یک صحنه این جنگ ترکیبی با ترور و تجاوز از آسمان و یک صحنه آن برای فروپاشی ذهن رسانهای مردم طراحی شده بود. از همین روی این صحنه آرایی پیچیده نیازمند یک «فراروایت رسانه ای» بود که برساختی از عقلانیت ملی باشد. فرا روایتی قدرتمند و چندلایه که بتواند دلبستگی و همبستگی ملی، مقاومت ایمانی و صلابت دفاع مشروع را بهعنوان صدا و تصویر حقیقت ملت ایران نشان دهد.
صداوسیما در این نبرد ترکیبی در قلب میدان قرار داشت و به مثابه بخشی از سامانه پدافندی کشور، علاوه بر بروز توانمندی حکمرانی رسانهای خود، نقش مهمی در معماری و ساخت چند وجهی روایت ملی ایفا کرد. بنا به تجربه انباشته از سالیان طولانی مدیریت هنری و فرهنگی در کشور معتقدم رسانه ملی در این جنگ هیبریدی بهعنوان «رسانه تاب آور» و «رسانه روایت ساز» رویکرد و عملکرد موفقی بروز داد. این درحالی است که در اثنای تجاوز دشمن، روایت مهاجم از رسانههای دشمن درکنار خرده روایتهای غیر رسمی از رسانههای اجتماعی و انسان رسانهها، به طور مداوم ذهن مخاطبان در جنگ روایتها را با چند قطبی و ناترازی روایتها درگیر میکرد. اما مهندسی تولید و توزیع پیام در مغز افزار سیاستگذاری و تصمیم گیری رسانه ملی تابع ساختار روایی هوشمند و عقلانی بود تا در گرداب برساخته از روایتهای مهاجم (روایت دشمن) و روایتهای غیر رسمی نیافتد. تحلیل عملکرد صدا و سیما را با سه شاخص مهم «تاب آوری رسانه ای» و «ساختار روایی هوشمند» و «فریم بندی مناسب رسانه ای» باید ببینیم.
از یاد نبریم ساختمان شیشهای به عنوان ستاد ریاست سازمان و معاونین، مرکز ثقل خبرگزاری و شبکه خبر همگی یکجا مورد تهاجم مستقیم دشمن قرار گرفت اما برنامههای رادیو و تلویزیون بدون توقف با ضریب اطمینان بالا ادامه یافت. این سطح عالی از حفظ تعادل مدیریت رسانه، نقطه طلایی و بی مثال در مدل تاب آوری رسانه است که نمونه و ابعاد آن در هیچ جای دنیا تجربه نشده است.
این سطح از تاب آوری رسانهای محصول انعطاف پذیری حرفهای، انطباق پذیری مدیریتی، برگشت پذیری انسانی، انسجام سازمانی و ساختاری، آمادگی تکنیکی و بازیابی سریع فنی و تولیدی در سازمان صداوسیما است. در این بین هر آنکه اندکی با پیچیدگی سازمانهای رسانهای در زیست جهان رسانهها آشنا باشد حتماً میداند و می فهمد که صداوسیما با پیوستگی و انسجام روایت زیر آتش تجاوز دشمن به خوبی میدان داری کرد و باید آن را ستود. به همین علت برخی افراد و جریانهای منتقد باید مراقب باشند در عرصه جنگ شناختی دچار اختلال ادراکی نشوند و در پازل حمله شناختی به مغز افزار رسانه ملی قرار نگیرند.
یکی از شاخصهای جنگ هیبریدی دشمن در عرصه روانی و رسانهای، ایجاد ابهام و حمله موازی از طریق بازیگران نیابتی و بازیگران ناخواسته در عرصه رسانه است. تکلیف بازیگران نیابتی مثل اینترنشنال روشن است اما بازیگران ناخواسته در جنگ شناختی کسانی هستند که در قالب نقد و اصلاح، ناخواسته به تولید دوقطبی روانی و تضعیف سرمایه اجتماعی و تنزل اعتماد به نفس ملی در عرصه رسانهای می پردارند. تحلیل مضمون و تبریک سومین پیام تلویزیونی رهبری ناظر به پیروزی ملی در سراسر این جنگ بود. صدا و سیما هم درمنظومه دفاعی کشور بخشی از ارکان دفاع مشروع ملی در مقابل تجاوز اسرائیل و آمریکا بود. از همین روی تقلیل عملکرد رسانه ملی به برخی مطالب ژورنالیستی و سیاسی و جناحی اخیر، دست کم از ساده انگاری ذهن رسانهای است!
نکته بعدی؛ فریم بندی رسانهای و ساختار هوشمند روایی برنامههای رسانه ملی در شرایط بحران است. بازگشت پذیری آنتن شبکه خبر چند لحظه پس از تجاوز مستقیم اسرائیل، حتماً محصول مدیریت تصادفی نیست و قدرت یکپارچه روانی و ورزیدگی حرفهای مبتنی بر سیاستگذاری راهبردی در سه عرصه فنی، محتوایی و سرمایه انسانی میخواهد. در چکاچک این جنگ، شبکه خبر دسترسی به تجهیزات اصلی و مرسوم خود را از دست میدهد اما به اتکای مغز افزار مدیریتی، صداوسیما با تضمین تاب آوری رسانهای در شرایط بحران و تهدید، پیوستگی آنتن و انسجام روایی خود را از دست نمیدهد.
باور پذیری به مقاومت ملی و مقاومت ایمانی در لحظه اصابت موشک دشمن با ایستادگی تک تک عوامل پیش و پشت صحنه، روایت تازه ای از صلابت و شهامت ملی میسازد که صدای حقیقت مردم ایران را در رسانههای بین المللی بازنمایی و بازتولید میکند. تجاوز اسرائیل به استودیو شبکه خبر قدرت روایت سازی صدا و سیما در اوج بحران را نشان میدهد که به سرعت روایت موثر ملی را در ابعاد جهانی میسازد و پارادایم «جنگ نصر» را از دل حادثه نشان میدهد.
حالا همه ساختمان شیشهای در آتش دشمن سوخته و خیل مدیران و کارکنان حرفهای رسانه ملی کاغذ و قلم بدوش رسالت رسانهای خود را بدون هیچ اختلال و تزلزلی اداره میکنند. ساختمان شیشهای سوخته است اما صدا و سیما در میانه آتش جنگ ترکیبی میدان داری میکند.
چنانچه به ساخت «فرا روایت همبستگی ملی» و «فرا روایت دفاع مشروع ملی» و سپس به خرده روایتهای زیرین در قوس روایی رسانه توجه نماییم، حقیقت آنست که صدا و سیما به عنوان نهاد اصلی پایش جنگ روایتها در این نبرد ترکیبی موفق ظاهر شد و علاوه بر تولید روایت ملی، به کنترل روایت دشمن هم مبادرت ورزیده است.
این پارادیم روایی در مغز افزار هسته مرکزی رسانه تشکیل شده و ابعاد آفندی و پدافندی آن تا شبکههای ملی و استانی با فریم بندی رسانهای پیوسته، بسط یافته است. صرف نظر از برخی اشکالات لحظهای و نقطهای مثل گویش مجریان (قابل اغماض در شرایط بحران)، فریم بندی مناسب رسانهای توانست توسعه هدفمندی از بازنمایی یکپارچگی ملی را در شبکههای مختلف رادیو و تلویزیون نمایان کند. گستردگی، تفاوت و تنوع ماهیت این شبکهها، سیاستگذاری ماتریسی پیچیدهای را منظومه رسانهای با این وسعت میطلبد که نباید ساده انگارانه دیده شود.
ساخت الگوی آرامش اجتماعی، آرام سازی ذهن جمعی در کنار ارتقای تعلق افقی مردم به میهن مهمترین کارکرد شبکههای رادیو و تلویزیونی در این دوره است. پس از موج ۴۸ ساعت اولیه جنگ که بر روایت دفاع مشروع ملی متمرکز بود، برنامههای شبکهها در ادامه پهنای بهتری یافتند و با پخش برنامههای متنوع از زندگی عادی و اجتماعی، پخش زنده مسابقات فوتبال باشگاههای جهان در شبکه سه، گفتگوهای روانشناسی و خانوادگی در شبکه دو، چرخش کنداکتوری در شبکههای نسیم، کودک و مستند، چارچوب مندی مناسبی از بازنمایی پیام رهبری و استمرار زندگی عادی مردم را در اجزای رسانه به تصویر کشید. در این میان توسعه کمپین خوب آگهی بازرگانی و برجسته سازی جریان تولید و نشاط اقتصادی و اجتماعی نیز از دیگر برساختهای هوشمند در این فریم بندی رسانهای بود.
این میدان داری خوب صداوسیما زیر آتش جنگ شناختی، چنانچه دچار اختلال ادراکی بازیگران سیاست زده یا بازیگران ساده انگار نشود، نشان میدهد رسانه ملی به اتکای دلایل حرفهای و تخصصی موثری در بازنمایی تصویر مردم و دعوت از شخصیتهای مختلف با سلایق سیاسی و فرهنگی گوناگون کوشید تا میان خرده روایتهای سیاسی و اجتماعی با فرا روایت همبستگی ایران، همنوازی خوبی در این سمفونی ملی ایجاد نماید.»