اعتراف گنگسترهای خطرناک به ۲ قتل و دهها سرقت مسلحانه + عکس | خاکستر جسد را با خاک مخلوط کردیم و…
به گزارش همشهری آنلاین، نوزدهم شهریور سال ۱۳۹۹ بود که ترافیکی در خیابان منوچهری مشهد آغاز شد چرا که چندجوان سمند سوار، مسیر حرکت خودروی امویام را سد کردند و با جوان رانندهای که مادرش سرنشین آن بود به مشاجره پرداختند.
در همین حال یکی از سرنشینان سمند سلاح کلت را بیرون کشید و دیگری لوله اسلحه کلاشینکف را به سوی سینه جوان امویامسوار نشانه رفت. عصبانیت و خشم سمندسواران که به فیلمهای گانگستری شباهت داشت، ناگهان صحنه مشاجره لفظی را که به خاطر ادعای «سرعت زیاد» شروع شده بود، با فریاد «من میگم بزن!» به تصویری وحشتناک از جنایت مسلحانه تبدیل کرد و گلولههای داغ در حالی بر سینه جوان مذکور نشستند که مادرش وحشتزده پیکر خونآلود پسرش را در آغوش میفشرد.
در این شرایط سمندسواران که در برابر چشمان حیرتزده و نگران شهروندان جنایتی تکاندهنده را رقم زده بودند، حتی پوکههای گلولهها را هم از کف آسفالت خیابان جمع کردند و از صحنه حادثه گریختند تا آثاری از جنایت به جا نماند.
- فرار قاتلان ۱۲ هزار دلاری از چوبه دار | مقتول فکر میکرد با همسرش رابطه پنهانی دارم
- دستگیری مادرشوهر در پرونده مرگ مشکوک نوعروس
با فرار ۳ جوان سمندسوار، رانندگان عبوری از شوک بیرون آمدند و با نیروهای امدادی تماس گرفتند. طولی نکشید که پیکر نیمهجان «م-الف» به مرکز درمانی انتقال یافت و پرونده ضاربان مسلح زیر نظر قاضی دکتر جوانبخت بازپرس وقت شعبه ۲۰۳دادسرای عمومی و انقلاب مشهد مورد رسیدگی قرار گرفت.
در حالی که دستورهای ویژه قضایی برای شناسایی و دستگیری ضاربان بیرحم صادر شده بود، تحقیقات پلیس نشان داد که شماره پلاک خودروی سمند جعلی است و تبهکاران از ادغام شمارههای چند خودروی سمند سرقتی پلاک دیگری درست کردهاند. با به دست آمدن این مدارک، مشخص شد که پلیس با یک باند تبهکاری مخوف روبهرو شده است که به طور برنامهریزیشده اقدام به ارتکاب جرم میکنند.
هنوز بررسیهای پلیس به نتایج خاصی نرسیده بود که دهم آبان سال ۱۳۹۹ جوان امویامسوار به دلیل عوارض ناشی از شلیکهای مخوف با سلاح کلاشینکف جان سپرد و به این ترتیب پرونده مذکور در اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی پیگیری شد.
در حالی که تحقیقات جنایی زیر نظر قاضی دکتر زرقانی بازپرس وقت ویژه پروندههای جنایی ادامه داشت، ناگهان دهم تیر یک سال بعد (۱۴۰۰) حادثه هولناک دیگری در مشهد رقم خورد که روند تحقیقات پلیس را دگرگون کرد.
ماجرای وحشتناک دهم تیر از آنجا آغاز شد که مرد طلافروش پس از بستن مغازهاش در خیابان عدالت منطقه احمدآباد مشهد سوار خودروی جیلی قرمزرنگ خود شد تا به طرف منزلش برود، اما سرنشینان یک دستگاه پژو ۴۰۵ راه او را سد کردند و مرد طلافروش را ربودند.
با گزارش این حادثه به پلیس، واکاویهای تخصصی در اداره جنایی آگاهی آغاز شد. کارآگاهان که احتمال میدادند مرد طلافروش به خاطر دستبرد به مغازهاش ربوده شده است، بلافاصله از خانواده وی خواستند قفلهای طلافروشی را تعویض کنند، اما تبهکاران مسلح به محل جرم بازنگشتند و اینگونه اطلاعی از «خ» (طلافروش) به دست نیامد.
از طرف دیگر حساسیت آدمربایی مسلحانه موجب شد دامنه تحقیقات گستردهتر شود، اما هرچه کنکاشهایهای تخصصی پلیس درباره ماجرای آدمربایی بیشتر میشد، سرنخهای قاتلان مسلح خیابان منوچهری و آدمربایی مسلحانه به یکدیگر گره میخورد تا اینکه بالاخره خودروی سمند سفیدرنگ شناسایی شد و چند مظنون زیر چتر اطلاعاتی قرار گرفتند.
از سوی دیگر فرضیه قتل مرد طلافروش برای پلیس قوت بیشتری گرفته بود به همین دلیل سرهنگ مهدی سلطانیان رئیس وقت اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی فرماندهی مستقیم عملیاتهای پلیسی را به عهده گرفت تا اینکه مهر سال ۱۴۰۰ با رصدهای دقیق اطلاعاتی سرنخهایی از تردد خودروهای پژو ۴۰۵ و سمند مدنظر در شهر جدید گلبهار به دست آمد.
بررسیهای نامحسوس پلیس حکایت از آن داشت که تبهکاران مسلح قصد دستبرد به اموال مردم را دارند، بنابراین هماهنگی های پلیسی و قضایی صورت گرفت و بدین ترتیب گروهی از عوامل انتظامی گلبهار به طور نامحسوس به یکی از خودروهای تبهکاران نزدیک شدند، اما ناگهان صدای شلیکهای رگباری گلوله در فضا پیچید و درگیری مسلحانه بین ۳ تبهکار خطرناک و پلیس آغاز شد.
با وجود این، نیروهای انتظامی زمانی که احساس کردند احتمال دارد افراد بیگناه در ماجرای تیراندازیها آسیب ببینند، از شلیکهای بیشتر در حالی خودداری کردند که یکی از سرنشینان سمند زخمی شده و نتوانسته بود با دیگر اعضای باند فرار کند. در بازرسی از خودرو سارقان مسلح، اسلحه کلاشینکف و ۳ قبضه کلت کمری کشف شد و اینگونه عملیات پلیس برای دستگیری تبهکاران ادامه یافت.
صبح روز بعد گروهی از کارآگاهان با هدایت سرهنگ سلطانیان به سوی کوههای دولتآباد حرکت کردند و به جستجوی تبهکار زخمی پرداختند. چند ساعت بعد بالاخره متهم ۳۰ ساله را که «حسینعلی» نام دارد در حالی پیدا کردند که خود را درون چالهای انداخته و منتظر بود همدستانش به یاریش بیایند و او را نجات دهند.
با انتقال مهمات و سلاح های کشفشده و همچنین تبهکار زخمی به مشهد، تحقیقات پلیس وارد مرحله جدیدی شد و با اعترافات وی خیلی زود کارآگاهان موفق شدند ۲ تبهکار دیگر اعضای این باند مخوف را در سرخس و مشهد دستگیر کنند.
۳ گانگستر خطرناک که جواد ۳۷ ساله، حسینعلی ۳۰ ساله و حسن ۲۳ ساله بودند، در بازجوییهای تخصصی به ۲ قتل و دهها سرقت مسلحانه و عادی اعتراف کردند.
اعضای این باند که به ترتیب به اسامی مستعار کیان، سعید و شهرام شناخته میشدند در اعترافات تکاندهنده خود راز وحشتناک قتل مرد طلافروش را نیز برملا کردند.
با دستورهای محرمانه قاضی امیر حسین جوانبخت بازپرس وقت شعبه ۲۰۳ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، واکاوی جرایم هولناک اعضای این باند سرقت و آدمکشی ادامه یافت تا اینکه حسن (یکی ازمتهمان) به قتل جوان امویام سوار و مرد طلافروش اعتراف کرد، اما مدعی شد قبل از جنایت شیشه و مواد مخدر مصرف کرده و به همین دلیل تعادل روحی نداشته است.
وی گفت: من به خواست جواد (سرکرده باند) از سرخس به مشهد آمدم و قرار بود با پولی که از سرقت به دست می آورم با دختری ازدواج کنم که عاشق او شده بودم.
با انجام تحقیقات تکمیلی و بازسازی صحنههای جنایت و سرقت در دادسرای عمومی و انقلاب، این پرونده حساس که اقدامات مجرمانه متهمان آن موجب احساس ناامنی در شهروندان شده بود، با اتهامات گوناگون و همچنین تفهیم اتهام محاربه از سوی مقام قضایی در دادسرا به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد و بدین ترتیب اعضای باند گانگسترهای خطرناک در حالی مقابل قضات باتجربه دادگاه قرار گرفتند که جلسات محاکمه به ریاست قاضی حجتالاسلام محمد شجاعپور فدکی و مستشاری قاضی جواد آسیا یزد در مشهد برگزار شد.
این در حالی بود که متهمان شلیک به جوان اموی امسوار در مقابل چشمان وحشتزده مادر او را پذیرفتند. آنان در مراحل دادرسی درباره قتل هولناک مرد طلافروش نیز گفتند: حدود یک ماه نقشه سرقت و مسیر حرکت مرد طلافروش را بررسی کردیم. ما قصد کشتن مرد طلافروش را نداشتیم. فقط میخواستیم در مکانی خلوت کلید مغازه و رمز گاو صندوق را بگیریم و طلاها را به سرقت ببریم، اما وقتی مقابل خودرو او را سد کردیم، متوجه ماجرا شد و دستانش را به حالت تسلیم بالا برد که در این لحظه «حسن» چند گلوله شلیک کرد. سپس جسد او را به کوه های اطراف بولوار نماز بردیم و به طلافروشی بازگشتیم تا طلاها را سرقت کنیم اما آنجا شلوغ بود و رفتوآمدها به گونهای انجام میشد که نتوانستیم ادامه نقشه سرقت را اجرا کنیم، به همین خاطر جسد مرد طلافروش را دوباره از پشت کوهها به داخل خودرو انداختیم و آن را درون بشکهای به همراه مدارک آتش زدیم. بعد هم خاکسترهای جسد سوخته را با خاک مخلوط کردیم و در کنار جاده آسیایی به باد دادیم.
متهمان مخوف این پرونده جنایی همچنین ادعا کردند قبلا یک سارق عادی بودیم و از منازل مردم سرقت میکردیم اما وقتی کرونا شیوع پیدا کرد و مردم خانهنشین شدند، ما هم به سرقت از مغازه ها روی آوردیم.
محاکمه اعضای این باند سرقت و آدمکشی در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی در حالی همچنان ادامه دارد که متهمان در اعترافات اولیه خود مدعی شدند نقشه سرقت از طلافروشی را از فیلمی که در اینستاگرام منتشر شده بود، الگوبرداری کردیم و طبق آن فیلم دست به سرقت زدیم.