نمونهای درخشان از «رمان تربیتی» | روایت رنجهایی که آدمساز هستند
همشهری آنلاین: چارلز دیکنز (۱۸۷۰- ۱۸۱۲) در هنگام شروع نگارش زندگینامهاش نویسندهای بسیار محبوب بود که هفت رمان نوشته بود؛ اما چون نوشتن مستقیم درباره گذشتهاش بسیار برایش دشوار بود، تصمیم گرفت آن را به صورت داستانی بازگو کند و حاصلش شد رمان «دیوید کاپرفیلد». این داستان در قالب bildungsroman نوشته شده است — واژهای آلمانی به معنای «رمان تربیتی» — که نوعی داستان رشد و بلوغ است و معمولاً سفر شخصیتی را از کودکیِ پر از سختی تا رسیدن به خوشبختی در بزرگسالی دنبال میکند.
«آموزشِ» کاپرفیلد از طریق مواجهه با مردان ظالم و از دست دادن عزیزترین افراد زندگیاش در سراسر کتاب صورت میگیرد. پدرش پیش از تولد او میمیرد، مادرش در دوران کودکیاش از دنیا میرود؛ دایه دوستداشتنیاش، پگاتی، برای ازدواج از او جدا میشود؛ آقای میکابر به زندان میافتد؛ همسر او دورا و دوستان همیشگیاش، استیرفورث و هام، همگی میمیرند. ظلم و بدرفتاری از جانب ناپدری، معلم، و کارفرمای او دیده میشود، و دیوید در مسیر رشد خود شاهد نمونههای دیگری از سوءاستفاده در اطرافش است. برخی مانند استیرفورث و یوریا هیپ، در ابتدا طبیعت شرور خود را پنهان میکنند اما در نهایت چهره واقعیشان آشکار میشود.
از این رمان، حداقل، دو ترجمه قابل قبول به فارسی وجود دارد؛ ترجمه مسعود رجبنیا از انتشارات امیرکبیر و ترجمه احد علیقلیان از نشر مرکز. حجم کتاب شاید در نگاه اول کمی ترسناک به نظر برسد و مخصوصا خوانندگان متفنن را فراری دهد، اما داستان آنقدر روان و گیراست که بعد از چندین صفحه، دیگر زمین گذاشتنش را تا اطلاع از سرنوشت شخصیتهای پرتعداد داستان دشوار میکند.