اخبار اجتماعی > جامعه

صحبت‌های جدید و تکان‌دهنده قاتل الهه حسین نژاد: آن شب مدام وسوسه به سراغم می آمد | به محلی خلوت تر رفتم و… | ماشین را دربست گرفت چون عجله داشت اما..



به گزارش همشهری آنلاین متهم به قتل الهه حسین نژاد در گفت و گویی اختصاصی به همشهری می گوید شب حادثه چهره مقتول را به درستی ندیده اما بعد از چند روز وقتی عکس های طعمه اش را در فضای مجازی دیده، به شدت ترسیده اما کاری از دستش ساخته نبوده است.

تعریف کن که الهه چطور در دام نقشه شوم تو گرفتار شد؟

نقشه قبلی و برنامه ریزی شده که نبود. آن شب همه چیز به صورت اتفاقی رخ داد. من در میدان آزادی منتظر مسافر بودم که مقتول سوار ماشینم شد تا به اسلامشهر برود. حدود ۲۰ دقیقه داخل خودرو منتظر ماند و از آنجایی که مسافری نیامد به من گفت کرایه مسافرهای دیگر را می دهد. ظاهرا عجله داشت و من درواقع به صورت دربستی، حرکت کردم به سمت مقصد. انگار همه چیز در دست هم داده بود تا اتفاق تلخ رقم بخورد.

در بین راه هم مسافر سوار نکردی؟

نه. چون مقتول به من گفت کرایه همه را حساب می کند. تنها مسافرم خودش بود.

متن کامل گزارش را اینجا بخوانید:

جزئیات تازه از دستگیری قاتل الهه حسین‌نژاد | سردار گودرزی از اعترافات متهم می‌گوید | گفتگوی اختصاصی با متهم به قتل

چه شد که تصمیم به قتل گرفتی؟

در نزدیکی اسلامشهر که رسیدیم گفت مادرش حال خوبی ندارد و از من خواست مبلغ بیشتری بگیرم و او را به مقابل خانه شان که در اسلامشهر بود برسانم. من هم قبول کردم ناگهان برای پرداخت اینترنتی هزینه کرایه ماشین، مقتول گوشی تلفن آیفونش را از داخل کیفش بیرون آورد. چشمم که به گوشی افتاد وسوسه شدم و تصمیم گرفتم آن را سرقت کنم.

چرا جانش را گرفتی؟

چون مقاومت کرد. گوشی را نمی داد. با هم درگیر شدیم و من هم با چاقویی که همراهم بود، چهار ضربه به او زدم.

به جز سرقت، نیت های دیگری هم در سر داشتی؟

آن شب مدام وسوسه به سراغم می آمد حتی هنگام رانندگی به بهانه اینکه می خواهم مسیر نزدیک تر بروم، به محلی خلوت تر رفتم اما فقط از او سرقت کردم.

گوشی موبایل او را لحظه آخر دیدی؟ ظاهرا در بین راه هم خانواده اش به او زنگ زدند؟

فکر می کنم دو تا گوشی داشت.

به خانواده اش چه گفت، یادت هست؟

گفت یک ربع دیگر به خانه می رسد.

چطور توانستی تا این بی رحم باشی؟

متهم سکوت می کند.

بعد از قتل چه کردی؟

وقتی متوجه شدم که دختر جوان فوت شده، به سمت بیابان های اطراف فرودگاه رفتم و جسد را در آنجا رها کردم.

چرا برای رها کردن جسد، آنجا را انتخاب کردی؟

من از آن مسیر، خیلی عبور کردم. مسافر برده ام و درواقع مسیر پر ترددم بود. می دانستم کسی از آن بیابان ها عبور نمی کند و احتمال پیدا شدن جسد خیلی کم بود.

خودرویی که با آن مقتول را سوار کردی متعلق به خودت است؟

سمند نقره ای بود که برای برادرم بود و هر چند روز یکبار با آن مسافرکشی می کردم.

سابقه داری؟

قبلا به خاطر شرارت یکبار دستگیر شده ام.

همیشه با خودن چاقو، حمل می کنی؟

متهم جوان سکوت می کند.

فکر می کردی دستگیر شوی؟

من هیچ رد و سرنخی از خودم به جا نگذاشته بودم و احتمال اینکه دستگیر شوم خیلی کم بود. البته پس از چند روز که خانواده اش عکس و فیلم های الهه را در فضای مجازی منتشر و از مردم درخواست کمک کردند ترسم بیشتر شد و فهمیدم که پلیس دنبال من است.

پس می دانستی که عکس های الهه در فضای مجازی پخش شده بود و همه منتظر خبری از سرنوشت او بودند؟

بله. چندین بار عکسش را دیدم و خبرها را دنبال می کردم. چون آن شب به درستی صورت دختر جوان را ندیده بودم.

احساس عذاب وجدان نداشتی؟

عذاب وجدان که داشتم اما کاری از دستم بر نمی آمد.

کسی از این راز خبر داشت؟

نه هیچ کس. فقط خودم می دانستم. سکوت کرده بودم و به کسی حرفی نزدم.

می دانستی خانواده اش و مردم نگران سرنوشت او هستند و سکوت کردی؟

خیلی ترسیده بودم اما سعی می کردم روال زندگی ام ادامه بدهم تا کسی به من مشکوک نشود. مثلا پیش دوستانم می رفتم به قهوه خانه می رفتم قلیان می کشیدم و کارهای روز مره ام را انجام می دادم.

عذاب وجدان نداشتی؟

عذاب وجدان داشتم اما کاری از دستم ساخته نبود.

تصمیم به فرار داشتی؟

از خانه ام در اسلامشهر فرار کردم.

کجا مخفی شدی؟

قهوه خانه ای در حوالی بزرگراه نواب است که متعلق به یکی از بستگان دورم است. بالای قهوه خانه اتاقکی مثل انباری است که خرت و پرت های قهوه خانه را در آنجا انبار کرده اند. در این چند روز آنجا مخفی بودم. یعنی شب ها آنجا می خوابیدم. به صاحب قهوه خانه گفته بودم که صاحب خانه جوابم کرده و تا زمانی که خانه اجاره کنم در آنجا بخوابم و در این مدت آنجا مخفی بودم اما در نهایت لو رفتم و دستگیر شدم.

متاهلی؟

متاهل بودم اما ۶ ماه قبل از همسرم جدا شدم و از بعد از جدایی، تنها زندگی می کردم.



منبع:همشهری آنلاین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا